جدول جو
جدول جو

معنی دود دادن - جستجوی لغت در جدول جو

دود دادن
چیزی را نزدیک دود یا میان دود قرار دادن برای خشکانیدن آن
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
فرهنگ فارسی عمید
دود دادن
(تَ پَ رُ تَ)
بر دود نگاه داشتن. روی دود گرفتن تا از رنگ و بوی آن بگیرد. ادخان. تدخین. (یادداشت مؤلف). در معرض دود گذاشتن چیزی را چنانکه ماهی و جز آن برای خشکانیدن و غیره. (از فرهنگ لغات عامیانه) ، ریختن دارویی بر آتش و عضوی از بدن چون چشم و بینی و چهره را بر آن داشتن. ریش و جراحت اندامی را به دود دارویی داشتن. نزدیک کردن دود دارویی به عضوی از بدن و آن بخور خشک باشد چنانکه گوش بچه را دود دادن با پشک ماچه الاغ. (یادداشت مؤلف). گرفتن زخم بر روی دود بعضی مواد به منظور ضد عفونی کردن آن. (فرهنگ لغات عامیانه).
- سبیل کسی را دود دادن، او را کیفر دادن و تنبیه و سیاست کردن. (یادداشت مؤلف).
، در جالیز و خیارزار غذا یا چیز بودار مثل ماهی و کباب درآتش نهادن و دود آن را پراکندن که سبب رشد و بزرگ شدن خیار گردد
لغت نامه دهخدا
دود دادن
تدخین، ادخان، بر دود نگاهداشتن چیزی را
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
فرهنگ لغت هوشیار
دود دادن
تدخينٌ
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به عربی
دود دادن
Fumigation
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دود دادن
fumigation
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دود دادن
การรมควัน
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
دود دادن
دھونی
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به اردو
دود دادن
ধোঁয়া প্রদান
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
دود دادن
훈증
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
دود دادن
kufukiza
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دود دادن
dumanlama
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دود دادن
燻蒸
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دود دادن
הַדָּפָה
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به عبری
دود دادن
धूनी
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به هندی
دود دادن
pengasapan
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دود دادن
rookbehandeling
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
دود دادن
fumigación
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دود دادن
fumigazione
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دود دادن
fumigação
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دود دادن
熏蒸
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به چینی
دود دادن
fumigacja
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
دود دادن
фумігація
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دود دادن
Begasung
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
دود دادن
дезинфекция дымом
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داد دادن
تصویر داد دادن
به داد کسی رسیدن و حکم به عدل و داد کردن، کنایه از چنان که سزاوار است رفتار کردن، کنایه از چنان که شاید و باید کاری انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درود دادن
تصویر درود دادن
نماز گزاردن، سلام رساندن، آفرین و تحنیت گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوش دادن
تصویر دوش دادن
مدد کردن، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد دادن
تصویر داد دادن
داد کردن، عدل، انصاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد دادن
تصویر داد دادن
((دَ))
اجرای عدالت کردن، قطع نزاع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
Fertilize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
fertilizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
düngen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
nawozić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
удобрять
دیکشنری فارسی به روسی